سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ایران من
قالب وبلاگ

   تبسم روز کودک یک بهانه برای ورود به دنیای کودکانی است که " قلب شان همچون زمینی خالی است که هر بذری در آن بکارند می روید"[1] 16 مهر 1390 آغاز سالی است که باشعار "کودک ، فرزند پروری مثبت و جامعه ی ایمن " نام گذاری شده است. متن حاضر ، اندک بحثی بسیار مختصر در زمینه ی دو عنوان: " فرزند پروری" و "جامعه ی ایمن " است تا شاید آغازی باشد در این راستا که کارگاه ها و دوره های خاص دانش افزایی و محوریت تلاش های سال جاری تحصیلی را هم در خانه و هم در مراکز مراقبت از کودکان (مهدکودک، پیش دبستان و مدرسه) ، بر اساس آموزش شیوه های فرزند پروری ،ایمنی کودک و اصولا جامعه ی ایمن برای کودک مبتنی سازیم.مدرک داشتن

    فرزند پروریباید فکر کرد

    فرزند پروری، الگوهای تربیت فرزند است.واژه ی تربیت ،در واقع به معنای تعلیم دادن یا پرورش ، شامل مجموعه ای از روش های مثبت و منفی است. در رویکرد روان تحلیلگری اعتقاد بر این است که کودک وقتی به دنیا می آید هیچ بازداری و حدومرزی نداشته و در حیطه ی رفتارها ارتباطش با محیط بدون مرز مشخصی است. در این شرایط کل وجود فرد "نهاد" است که کاملا موروثی بوده و با توجه به فقدان تفکر شناختی در کودک راهنمایی مناسب جهت کمک به بقای کودک و مطلوب مراحل ابتدایی رشد است. در کنار نقش نهاد در حفظ بیولوژیک کودک، وجود نهاد به والد یا والدین فرصت می دهد که نقش تمرینی داشته باشند و بتوانند با کودک ونیازهای او هماهنگ شوند.

    اگرکل رفتارهای کودک بر اساس نیاز های نهاد باشد،ارتباطات او با مشکل روبرو می شودچرا که شناخت اجتماعی ، قضاوت ها و سازگاری هایش تنها بر اساس خواسته و ترجیحات نهاد است و دیگران در سازگاری های او نقشی ندارند و در این حالت فرد از اجتماع طرد می شود.

    در یک فرآیند رشد طبیعی ، وقتی کودک در مقابل ممانعت های جامعه قرار گیرد، بخشی از نهاد به "خود" تغییر می یابد که قدرت انطباق با واقعیات را دارد. از دیگر سوی امر و نهی ها ، تعاریف و ممانعت ها در کودک درونی شده و "فراخود" یا وجدان را شکل می دهد. در این مرحله است که فراخود از نوع فرزندپروری خاص والدین ایجاد می شود و تا آخر عمر فرد همراه او خواهد ماند.

    به واقع ، " خود " برقرار کننده ی تعادل بین آنچه جامعه از فرد می خواهد (فراخود) و آنچه فرد می خواهد ( نهاد) است. ایجاد این تعادل امکان سازگاری فرد با زندگی اجتماعی را ایجاد می کند. فردی که"خود" سالمی داشته باشد، سازگاری اش با متغیر های متفاوت محیطی نیزسالم خواهد بود. برای تعیین رشد "خود" در فرد می توان از میزان هوش ، قدرت یادگیری، حافظه و ادراک او از محیط نام برد.

    ابتدای تمامی یادگیری های کودک ، خانواده، پدر و مادر هستند و نوع ارتباط موجود در خانه مهم ترین عامل شکل دهنده  نوع ارتباطات و سازگاری های فرد خواهد شد. والدینی که توجه کافی به فرزند خود نداشته باشند در زمان لازم "خود" در کودکشان شکل نگرفته و به تبع آن کودک در آینده امکان سازگاری مقتضی با شرایط مختلف اجتماعی را نخواهد داشت. گفتنی است کلیه ی عوامل جسمی یا محیطی که به یادگیری کودک لطمه وارد کنند از شکل گیری "خود" کارآمد جلوگیری می نمایند.

اولین ارتباط بچه قاعدتا با مادر است که نقشی بسیار مهم در شکل گیری شخصیت او دارد. نهاد کودک با عاطفه ی نامشروط دریافتی از مادر بسیار قوی بار می آید. محدودیت های مناسب و متناسب بارشد کودک در رشد "خود" در کودک نقش دارد.همچنین ارتباط مادر با کودک سبب شکل گیری بسیاری از یادگیری های اجتماعی می شودکه به عنوان یک تصویر ثابتِ امن و حمایتگر به رشد سالم او کمک می نماید؛ قطعا محرومیت های عاطفی بسیار بیش از محرومیت های تغذیه ای بر رشد شناختی کودک تاثیر می گذارد. فردی که از رابطه ی امن لازم برخوردار نباشد در ایجاد و حفظ روابط و نیز حفظ سلامت روان خود ناتوان است.

کمک پدر به اجتماعی شدن کودک معمولا با اعمال قوانین و محدودیت ها برای داشتن عملکردی متناسب با خواست اجتماع می باشد. کمک به درک قواعد، بایدها ونبایدهایی که در رشد شناخت و انطباق با جامعه کمک می کند غالبا بر عهده پدر است.از این رو پدر باید قوی و مسئول بوده ، راهی برای حل مشکلات زندگی و ایجاد قوانین و اجرای آن را ارائه نماید.

‌والدینی که یک محیط حمایتی و محافظتی فراهم آورند و شیوه درست فرزند پروری و تربیت را پیش بگیرند، پس از آن، ‌فرزندان هم

می‌توانند این تجربه یاد گرفته شده را تعمیم دهند. همچنان که آنها بزرگ می‌شوند، می‌توانند جست و جو کنند که در کدام محیط‌ها،‌

حمایت اجتماعی به آسانی در دسترس است و رشد اجتماعی خوبی داشته باشند[2].

شکل گیری رفتار کودکان وابسته به شیوه ی تعامل والدین با آن ها است. با وجودی که آرزوی هر پدر و مادری فراهم ساختن بهترین امکانات در خانه است لیکن ممکن است آن ها را به شیوه ای صحیح در اختیار فرزندانشان قرار ندهند. سبک های متفاوتی برای فرزندپروری وجود دارد.

رفتار فرزندان با شیوه‌های رفتاری و تربیتی والدین آنها همبستگی زیادی دارد.[3] اجتماعی شدن کودک با استانداردها،‌ ارزش ها و رفتارهای فرهنگ جامعه ای که کودک در آن رشد کرده است منطبق بوده ، والدین عامل اجتماعی شدن کودک محسوب می‌شوند[4].

شیوه های فرزند پروری دسته بندی ها و اقسامی را شامل می گردد که هریک محاسن و معایبی از دیدگاه های مختلف دارندو عواملی نظیر ساختار خانواده،‌ وضعیت اقتصادی، ‌اجتماعی، ‌تعداد و ترتیب تولد فرزندان ، تحصیلات پدر و مادر و عوامل دیگر بر آن تاثیر می گذارند. آنچه مهم است این که بر اساس تحقیقات ، شیوه ی فرزند پروری والدین بر رفتارهای آینده کودکانشان عمده‌ترین تاثیر را می‌گذارد[5].

بسیاری از والدین هیچ اصول و قواعدی را به تربیت فرزندان خود نمی‌پذیرند و تنها راهنمای تربیت آنها عواطف پدر و مادری است که اغلب با حمایت های افراطی موجب احساس بی‌کفایتی و عدم مقبولیت کودک می شود که تهدیدکننده‌ترین خطر و عامل بسیاری از شکست های کودکان است. لذا توصیه می‌شود که بر آموزش خانواده‌ها و دلبستگی به وجود آوردن فضای امن، برای کودکان اهتمام ورزیده شود، چرا که پدر و مادر خوب بودن ، ذاتی نیست باید مهارت های آن را آموخت.

 


[ یکشنبه 90/7/17 ] [ 12:41 عصر ] [ رستما ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 4
بازدید دیروز: 11
کل بازدیدها: 80934